توسعه یک فرایند است؛ یک پروسه همه‌جانبه؛ درختی است که از رشد نمی‌ایستد، نیاز به مراقبت و برنامه‌ریزی، هزینه و سرمایه‌گذاری دارد؛ اما همان‌طور که پیش‌ می‌رود و سایه‌افکن می‌شود، بار و برش همه بخش‌های جامعه را منتفع می‌کند؛ از صنعت و کشاورزی تا فرهنگ و ورزش و... . نمی‌شود جامعه توسعه‌یافته‌ای را در پهنه عالم پیدا کرد که صنعتش سر به آسمان بساید، اما ورزش‌ آن مهجور و عزلت‌نشین باشد. «بنیان» و «شالوده» توسعه، اظهرمن‌الشمس است.
اینکه فلان کشور هاب ترانزیت جهان می‌شود، یکباره رخ نداده و پایه‌های آن‌ سال‌ها پیش در فرایند توسعه نهاده شده و نگاه غالب سرمایه‌گذاری، زیرساخت‌های لجستیکی آن را فراهم کرده است. یا اینکه فلان کشور قطب نساجی جهان شده و از پنبه و نخ و پارچه، اقتصادش را می‌گرداند، حاصل برنامه‌ای کوتاه‌مدت نیست؛ این مهم در پس چشم‌اندازی بلندمدت به نام توسعه فراهم آمده که با لوکوموتیو سرمایه‌گذاری به پیش‌ می‌رود. از این دست مثال‌ها بسیار می‌توان زد و در همسایگی خودمان هم کشورهای بسیاری همچون امارات، قطر یا عربستان و عمان، این مسیر را پیموده یا در حال طی طریق‌اند. اما آنچه بهانه‌ای شد تا باب این مباحثه در قالب نوشتار حاضر باز شود و تکرار مکررات کنیم، سفر هفته گذشته تیم فوتبال النصر عربستان به ایران بود.
تیم فوتبال النصر عربستان به همراه ستاره‌هایش از‌جمله کریستیانو رونالدو برای دیدار با پرسپولیس به ایران سفر کرد و در شرایطی که کمتر از 48 ساعت در ایران بودند، نه‌تنها بازتاب این حضور به صدر اخبار ایران رسید بلکه تیتر اول بسیاری از رسانه‌های جهان شد. تصاویری که از حضور این تیم عربستانی در ایران روی خروجی رسانه‌های داخلی و خارجی قرار گرفت، فراتر از آنکه نمایانگر حضور یک فوق‌ستاره ورزشی باشد، حاکی از تقابل فرایند توسعه در دو کشور میزبان و میهمان بود. یکی به پشتوانه منابع نفتی، سرمایه‌گذاری توسعه‌ای را در اولویت قرار داده و با سرمایه‌گذاری همان منابع، نگاه‌های جهانی را به این کشور دگرگون کرده؛ چنان‌که امروز همه جهان، عربستان را به خوبی می‌شناسند و می‌دانند عربستان فقط «نفت» و «حج» نیست. امروز جهان، تصویری متفاوت از عربستان دارد؛ به عنوان کشوری که اقتصادش رو به صعود است و در حال تبدیل به مقصدی جذاب برای زندگی، سفر، سرمایه‌گذاری و فعالیت اقتصادی. در دیگر سوی، ایران قرار دارد؛ کشوری که آنچه روی خروجی رسانه‌ها از آن به نمایش درآمد و تصاویری که مخابره‌ شد، مردمش در حسرت یک ستاره فوتبال می‌سوزند؛ مردمی برای دیدنش ساعت‌ها در خیابان به دنبال اتوبوس می‌دوند، در نامتمدنانه‌ترین حالت از تپه بالا رفته و به هتل حمله می‌کنند تا غنیمتی از دیدار با رونالدو با خود ببرند. البته این ولع و عطش مختص عامه مردم نیست و مدیران و خواص‌الناس هم برای انداختن عکس یادگاری با تیم عربستانی سر و دست می‌شکنند. مدیریت این رخداد ورزشی هم پازل فاجعه را تکمیل کرده و در نهایت، تیم متمول عربستانی از ایران می‌رود با نیشخند به آنانی که دنبال اتوبوس می‌دوند و به میزبانی که مهم‌ترین ورزشگاهش توان برگزاری یک مسابقه مهم را ندارد.
حال پرسش اینجاست که چه پروسه‌ای رخ داده که حضور و زندگی این ستاره‌ها در عربستان به روال معمول زندگی مردم این کشور بدل شده و در ایران، چالشی 40ساعته می‌شود که نظم زندگی را بر هم می‌ریزد؟
بدون تردید پاسخ این چالش را باید در مفهوم «توسعه» کنکاش کرد؛ عربستان سرمایه‌های ملی مانند منابع حاصل از فروش نفت و گاز یا مازاد تجاری را به مسیر سالم و اثربخش سرمایه‌گذاری هدایت کرده و آثار توسعه‌ای آن در تمام شئون ازجمله ورزش آشکار شده و ایران، تنها شیر چنین سرمایه‌هایی را به روی مخارج جاری باز کرده است. رخدادی که شرح آن رفت، بی‌تردید تلنگری است به آینده‌ای مبهم که انتظارمان را می‌کشد؛ آینده‌ای که در نتیجه حرکت پرشتاب همسایه‌ها در مسیر توسعه و تعلل و کم‌توانی ما محتمل است و شوربختانه اینکه چندان میلی هم به تغییر آن نداریم. چنان‌که چندی پیش یکی از مدیران دولتی (مهدی غضنفری، رئیس صندوق توسعه ملی) نسبت به این چشم‌انداز تاریک هشدار داد و با واکنش شدید برخی مدافعان وضع موجود مواجه شد. غضنفری در گفت‌وگویی کوتاه و ویدئویی درباره وضعیتی به نام «استعمار توسعه‌ای» هشدار داد که در نتیجه مداومت همسایه‌ها در مسیر توسعه و تعلل ما رخ خواهد داد. به گفته غضنفری، استعمار توسعه‌ای به این معناست که کشورهای همسایه چنان پیشرفت می‌کنند که از یک سو فعالیت‌های اقتصادی و تولیدی در کشور ما، مزیت خود را از دست داده و مجبور می‌شویم که بسیاری از نیازهای خود را از همسایگان تهیه کنیم و از سوی دیگر، به دلیل جذابیت و ظرفیت‌های بالای کشورهای همسایه، به مرور صاحبان کسب‌وکار و همچنین نیروی کار ماهر و نخبه ایرانی، عطای ماندن در کشور را به لقایش بخشیده و جذب این همسایه‌های توسعه‌یافته می‌شوند؛ چنین وضعیتی در بلندمدت کشور را به مستعمره‌ای تبدیل می‌کند که در نتیجه توسعه همسایگان حاصل شده و کشور را در تمام شئون گرفتار و نیازمند می‌کند.
صحبت‌های غضنفری فارغ از هر نقد و نظر یا تعریف و تخریبی، دقیقا شبیه به تلنگری است که می‌تواند ما را از خواب غفلت و کوتاهی بیدار کند تا به مسیر توسعه بازگردیم. بدیهی است که فردا برای هر اقدامی دیر است. اگر امروز در حفظ منابع ملی و سرمایه‌گذاری این منابع قدمی برداریم، می‌توانیم امیدوار باشیم طی یک دهه آینده با جنبش توسعه‌ای در منطقه همراه شده و شاید سهمی از این اقتصاد بزرگ پیدا کنیم؛ اما چنانچه باز هم خود را به خواب زده و در عوض شنیدن صدای منتقدی که راهکار نیز ارائه می‌دهد، بر او بتازیم، در آینده‌ای نه‌چندان دور، نه فقط دنبال اتوبوس عربستانی بلکه حتی باید دنبال بسیاری از احتیاجات اولیه‌مان بدویم.
 
انتهای پیام/